طیّ مراحل| ۲
۴ـ مرحلهی سوّم: انقطاع از غیرخدا؛ هر چه که هست
وَ وَدِّعِ الدُّنْيا وَ الرَّاحَةَ وَ الْخَلْقَ.[1]
دنیا و آسايش و دلبستگى به خلق را واگذار و با همه، توديع نما.
از مقدّمات اين سفر كه سير به سوى خداست، انقطاع تامّ و تمام از ماسواى خداست. بايد چنين فرض كند كه به سفر مرگ مىرود و ديگر بر نمىگردد.
رو به حرم خاصّ حضرت ربّالعالمين كرده و به ديدار ملكالعرش مىرود. با چنان مقصدی اعلى، دل به مغازه و خانه و زن و فرزند بستن، راستى سفاهت است و حاكى از فقدان معرفت.
آری! سزاوار آن است که با استعانت از حول و قوّهی پروردگار و ايجاد اشتياق به سعادت و مثوبات[2] عالم آخرت در دل، دل از تمام علايق و محبوبات بركند و براى امتثال امر خدا و تسهيل كار بازماندگان، وصيّتى جامع و قاطع بنويسد.
امر صغار و ثلث اموال و ديگر مطالب را واضح و روشن سازد كه اگر از روى مشيّت حضرت حق در اثناء سفر به رحمت ايزدى پيوست، كارها روبهراه باشد و كسى به زحمت و کلفت مبتلا نشود.
چه بجا و مناسب است كه آدمى، از اين قطع علايق «اختيارى» حجّ، به لحظهی قطع علايق «اضطرارى» مرگ، منتقل شود كه عاقبت لحظهاى مىرسد كه خواهناخواه از محبوبات جدايش مىكنند.
همچنان كه در سفر حجّ، توشهاى به قدر طول سفر و مركبى براى انتقال به مكّه لازم دارد، در سفر مرگ نيز توشهاى به قدر طول سفر و مركبى براى انتقال به عالم قبر مىخواهد؛ اما چه نزديك و قطعى است آن انتقال و چه طولانى است آن سفر.
آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّريقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ.[3]
باری! تفویض امر به خدا کرده و اهل و عيال خود را به نگهبان و نگهدار حقيقى بسپارد و رو به راه آورد.
فَاللهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ.[4]
پس خدا بهترين نگهبان و مهربانترين مهربانان است.
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ مِنَ اللهِ وَ اِلَى اللهِ وَ في سَبيلِ اللهِ. اَللَّهُمَّ اِلَيْكَ اَسْلَمْتُ نَفْسِي وَ اِلَيْكَ وَجَّهْتُ وَجْهي وَ اِلَيْكَ فَوَّضْتُ اَمْرِي فَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الاِيمانِ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفي وَ عَنْ يَمِيني وَ عَنْ شِمالِي وَ مِنْ فَوْقي وَ مِنْ تَحْتي وَ ادْفَعْ عَنّي بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ فَاِنَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ العَلِيّ الْعَظيمِ.
این دعا از حضرت امام سجّاد(ع) منقول است كه مىفرمودند:
ما اُبالي اِذا قُلْتُ هؤُلاءِ الكَلِماتِ لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيَّ الْاِنْسُ وَ الْجِنُّ.[5]
من با گفتن اين كلمات [و سپردن خود به خدا] ترس و باكى نخواهم داشت، اگرچه جنّ و انس، براى زيان رساندن به من همدست و مجتمع گردند [صدمهاى به من نخواهد رسيد].
۵- اتّخاذ رفیق
مطلب مهمّ ديگرى كه رعايتش لازم و مناسب با مرحلهی انقطاع است موضوع «رفيق و همسفر» در اين سير و سلوك روحانى است.
به همان اندازه كه موجبات مشغلهی قلبى و اسباب دلمشغولى در اين سفر مضرّ به حال انسان است و بايد بكوشد تا چيزى يا كسى كه او را از ياد خدا مشغول میکند و به بيهودهگويى و بيهودهكارى و باطلگذرانى وادارش مینماید همراهش نباشد، به همان مقدار و بيشتر موجبات تذكّر و اسباب يادآورى خدا و توجّه به دقايق و اسرار حجّ و ايجاد حالات خوش روحى، براى اين مسافر الهى بسيار نافع است و لازم و بايد در اين امر سعى بليغى بنماید تا با كسى رفيق و همسفر گردد كه براستی مذکّر و منبّه او باشد، با رفتار و گفتار و حالات معنوىاش دائماً او را در حال توجّه نگه دارد و از عروض حال غفلت و بطالت مانع گردد.
از مرافقت با اشخاص بطّال و خوشگذران كه حتّى در اين سفر روحانى هم كه ايّام معدودى بيش نيست و شايد در تمام مدّت عمر، بيش از يك بار نصيب انسان نشود، نمىتوانند از خواب و خوراک معتاد و بذلهگويىها و تفريح و تفرّجهای هميشگى خود، دست بردارند و به كار مهمّ و مقصد فوقالعاده عظيمى كه براى آن، ترك وطن كرده و سر به بيابانهاى مكّه و حجاز گذاشتهاند، بپردازند؛ آری! از مرافقت و مصاحبت با این تیپ مردم بطّال و مغفل، شديداً بپرهيزد كه سفر، غير سفرهاى ديگر است و مقصد، فوق مقاصد عادى بشر است. هدف، بىنهايت گرانمايه و از دست دادنش، موجب خسران غيرقابلجبران است.
جدّاً بايد مراقب خود باشد و هر لحظهاش را مغتنم بشمارد و به رايگان از دست ندهد و به خود بگويد:
ای غافل! در گذشتهی عمر، این همه خورده و خوابیده و تفریح و تفرّجها نمودهای؛ با رفقا و دوستان، در سفر و حضرهای دگر، گفتن و خندیدنها داشتهای؛ خرید و فروشها کرده و بهرههای مادّی بردهای؛ حال این توفیق بسیار بزرگ الهی نصیبت گشته و رو به خانهی حق و دیدار جمیل مطلق میروی. از كجا معلوم بار دگر، عمر وفايى كند و چنين موفّقيّتى نصيبت شود؟
بكوش و بهرهی خود را بگير. از مقدار خواب و خوراك معمولىات كم كن. از تفریح و تفرّجها و ظریفهگوییهای زايد بپرهيز. از كمبود كمّ و كيف غذا و مسكن نگران مباش.
از خريد امتعهی سوغاتى، كوتاه بيا. اين همه بگذار تا وقت دگر كه با چنين سفرى مناسب نيست.
اِنْتَهِزُوا الْفُرَصَ فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ.[6]
فرصتهای زودگذر را مغتنم بشماريد كه همچون ابر زودگذر از بالاى سر رد مىشود. يك وقت به خود مىآييد كه ابر بهارى رفت و باران رحمت به شما نرسيد.
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف
كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
خواب و خورت ز مرحله عشق دور كرد
آن دم رسى به دوست كه بىخواب و خور شوى
این فرصت كم را بیدار باش که مدّت خواب، بعد از این زیاد است. آن قدر در دل خروارها خاك و سنگ بخوابى كه جمجمهات لانهی مار و مور گردد و گوشتهاى بدنت خوراك كرمهاى زير زمين شود.
خشت بالين گور ياد آور / ای که سر در کنار احبابی
خفتنت زیر خاک خواهد بود / ای که در خوابگاه سنجابی
کی دعای تو مسجاب شود / که به یک روی در دو محرابی
۶- حُسن خلق
وَ اَحْسِنِ الصُّحْبَةَ.[7]
نيكو مصاحبت كن.
خوشرويى و خوشخويى در همه جا و با همه كس نيكوست. امّا در سفر حجّ و با همسفران حجّ، به مراتب نيكوتر زيرا سفر، سفر به سوى خداست و همگى ميهمانان خدا هستند. اكرام مهمان، اكرام ميزبان است.
امام صادق(ع) فرمود:
اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ يُميثُ الْخَطيئَةَ كَما تُميثُ الشَّمْسُ الْجَليدَ.[8]
خلق نيكو، گناه را آب مىكند آنچنان كه آفتاب، يخ را آب مىكند.
و حُسن خلق، نه تنها آن است كه آزارش به كسى نرسد بلكه وقتى در حدّ تمام است كه تحمّل آزار ديگران نيز بنماید و بلكه بالاتر، در مقابل ايذاى آنان، خفض جناح[9] کرده و خدمتگزارى و احسان و احترام از خود نشان بدهد.
دقیقاً مواظب باشد كه كوچكترين كلمهی ناروا و رفتار ناپسند، از درشتگويى و ترشرويى از او صادر نشود و چنين فرض كند كه همه نسبت به او، حقّ اذيّت دارند و او نسبت به اَحدى، حقّ آزار ندارد و همه را به حساب خدا بگذارد و جبران آن را از خدا بخواهد.
وقتی فكر، اين چنين شد، تمام ناملايمات بر او ملایم میشود و همهی دشواریها در نظرش آسان میآید و هر تلخى در ذائقهاش شيرين میگردد و از تحمّل آزار ديگران نيز لذّت مىبرد و مىگويد:
به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقى است / به ارادت بكشم درد كه درمانم از اوست
جمال كعبه، چنان مىدواندم به نشاط / كه خارهاى مغيلان، حرير مىآيد
خودآزمایی
1- مناسب است كه آدمى از اين قطع علايق «اختيارى» حجّ، به کدام لحظه منتقل شود؟
2- مطلب مهمّ ديگرى كه رعايتش لازم و مناسب با مرحلهی انقطاع است، چیست؟
3- چه چیزی گناه را آب مىكند؟
پینوشتها
1. مصباحالشّريعه، باب ٢١.
2. پاداشها.
3. نهجالبلاغه، بابالحکم، حکمت ۷۴.
4. سورهی یوسف، آیهی ۶۴.
5. طرائفالحکم، جلد۲، صفحهی ۹۵.
6. سفینةالبحار، جلد۲، صفحهی ۳۵۷.
7. مصباحالشّريعه، باب ٢١.
8. المحجّةالبيضاء، جلد ٣، صفحهی ٢٩٠.
9. فروتنی، تواضع، خاکساری.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی